نویسنده نمونه نویسنده آزمایشی

بلوغ

معنای بلوغ

بلوغ، در لغت به معنای رسیدن به مقصد، اعم از مکانی یا زمانی یا رسیدن امری که قابل اندازه گیری باشد و نیز به معنای نزدیک شدن به مقصد است و در اصطلاح، رسیدن به سن تکلیف را گویند و مقصود از آن در این مدخل، معنای اصطلاحی است که از واژه «بلغ» و مشتقات آن و «حلم» استفاده شده است.

آثار بلوغ

← جواز تصرف در اموال

جواز تصرفات یتیم در اموال خویش، پس از رسیدن به بلوغ و رشد است:
وابتلوا الیتـمی‌حتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم رشدا فادفعوا الیهم امولهم… «و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتی که می‌ کشد،) از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است.»
ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده… «و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! – هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمی‌ کنیم- و هنگامی که سخنی می‌ گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‌ کند، تا متذکر شوید.»
ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده… «و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌ شود!»
و اما الجدار فکان لغلـمین یتیمین فی المدینه وکان تحته کنز لهما وکان ابوهما صــلحا فاراد ربک ان یبلغآ اشدهما ویستخرجا کنزهما… «و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می‌ خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند این رحمتی از پروردگارت بود و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!» («بلوغ اشد» به قرینه سیاق که بحث از دو کودک و مال آنان است، به نظر می‌رسد، بلوغ فقهی و شرعی مقصود باشد که به محض رسیدن به آن، هرگونه تصرف در اموال را مباح می‌کند. افزون بر این، ظاهر جمله «و یستخرجا کنزهما» بر جواز تصرف در مال دلالت می‌کند و جواز تصرف، هنگامی ممکن است که بلوغ شرعی محقق شده باشد، بنابراین، مقصود از «ان یبلغآ اشدهما» بلوغ شرعی است.)

← وجوب اجازه

کودکان، برای ورود به خلوتگاه والدین پس از رسیدن به بلوغ باید اجازه بگیرند:
و اذا بلغ الاطفـل منکم الحلم فلیستـذنوا… «و هنگامی که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می‌ گرفتند اینچنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می‌ کند، و خدا دانا و حکیم است!»

← بلوغ گواهان

بلوغ، شرط گواهان بر دین و مبادلات است:
… اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی… واستشهدوا شهیدین من رجالکم… «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که بدهی مدت داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید!. …… و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید!. ……..» (مقصود از «رجال» افراد بالغ و… است.)

تعارض ادله

تعریف

تعارض ادله، به معنای تنافی میان مدلول و به نظر برخی دلالت دو یا چند دلیل است، به گونه‌ای که هر یک مدلول دیگری را نفی کند، مثل این که شارع بگوید: «ان ظاهرت فاعتق رقبه» و بعد بگوید: «لا تملک رقبه کافره»؛ که طبق دلیل اول، آزاد کردن رقبه کافر جایز، و طبق دلیل دوم، غیر جایز است.

معنای تعارض در لغت

تعارض در لغت به معنای یکدیگر را پیش آمدن، متعرض یکدیگر شدن و معارضه کردن با هم و معارضه به معنای در برابر دیگری پیش آمدن است.

معنای اصطلاحی تعارض

در اصطلاح اصول فقه ، تعارض ، تنافی داشتنِ مقتضای دو یا چند دلیل با یکدیگر است، به طوری که با هم متضاد یا متناقض باشند، مانند آن‌که دلیلی بر وجوب کاری دلالت کند و دلیلی دیگر بر حرمت یا واجب نبودن آن.

جایگاه مبحث تعارض در علم اصول

مبحث تعارض ادله، به سبب تأثیر و اهمیت آن در استنباط احکام فقهی ، از مهم‌ترین مباحث اصول فقه است و در منابع اصولی همواره فصلی را به آن اختصاص داده‌اند؛ ازین‌رو، بیشتر محققان اصولی این مسئله را در شمار مسائل علم اصول آورده و از دیدگاهی که آن را مبحثی فرعی و استطرادی دانسته، انتقاد کرده‌اند.

حکم

در تعارض میان دو یا چند دلیل، اصولیون شیعه به ترتیب زیر عمل می‌کنند:
۱. نخست سعی می‌شود تعارض موجود از طریق جمع عرفی ، مرتفع گردد؛
۲. اگر جمع عرفی مقدور نشد، هر یک از آنها که راجح باشد، اخذ و دیگری کنار گذاشته می‌شود؛
۳. در صورت عدم رجحان یکی بر دیگری ( تعادل ادله )؛ قاعده تخییر یا تساقط بنا به اختلافی که وجود دارد جاری می‌شود.