تعریف
تعارض ادله، به معنای تنافی میان مدلول و به نظر برخی دلالت دو یا چند دلیل است، به گونهای که هر یک مدلول دیگری را نفی کند، مثل این که شارع بگوید: «ان ظاهرت فاعتق رقبه» و بعد بگوید: «لا تملک رقبه کافره»؛ که طبق دلیل اول، آزاد کردن رقبه کافر جایز، و طبق دلیل دوم، غیر جایز است.
معنای تعارض در لغت
تعارض در لغت به معنای یکدیگر را پیش آمدن، متعرض یکدیگر شدن و معارضه کردن با هم و معارضه به معنای در برابر دیگری پیش آمدن است.
معنای اصطلاحی تعارض
در اصطلاح اصول فقه ، تعارض ، تنافی داشتنِ مقتضای دو یا چند دلیل با یکدیگر است، به طوری که با هم متضاد یا متناقض باشند، مانند آنکه دلیلی بر وجوب کاری دلالت کند و دلیلی دیگر بر حرمت یا واجب نبودن آن.
جایگاه مبحث تعارض در علم اصول
مبحث تعارض ادله، به سبب تأثیر و اهمیت آن در استنباط احکام فقهی ، از مهمترین مباحث اصول فقه است و در منابع اصولی همواره فصلی را به آن اختصاص دادهاند؛ ازینرو، بیشتر محققان اصولی این مسئله را در شمار مسائل علم اصول آورده و از دیدگاهی که آن را مبحثی فرعی و استطرادی دانسته، انتقاد کردهاند.
حکم
در تعارض میان دو یا چند دلیل، اصولیون شیعه به ترتیب زیر عمل میکنند:
۱. نخست سعی میشود تعارض موجود از طریق جمع عرفی ، مرتفع گردد؛
۲. اگر جمع عرفی مقدور نشد، هر یک از آنها که راجح باشد، اخذ و دیگری کنار گذاشته میشود؛
۳. در صورت عدم رجحان یکی بر دیگری ( تعادل ادله )؛ قاعده تخییر یا تساقط بنا به اختلافی که وجود دارد جاری میشود.